همانطور که به دوران تصدی خود به عنوان مدیر عامل Tonga Cable Ltd از سال 2018 تا 2020 فکر می کنم، شعر معروف رابرت فراست درباره دو جاده پراکنده در یک چوب زرد به یادم می آید. ما با چنین لحظه انتخابی روبرو شدیم، اگرچه در آن زمان، فکر نمیکنم کسی جز من اهمیت آن را کاملاً درک کرده باشد.
با ناامیدی شروع شد. ما به طور قابل توجهی در ایجاد عملیات مرکز داده و خدمات ابری سرمایه گذاری کرده بودیم - یک گام منطقی برای شرکتی که زیرساخت های کابلی زیردریایی کشور را اداره می کند. این ابتکار نویدبخش بود، اما سرنوشت نقشه های دیگری داشت. به دنبال نگرانی های مطرح شده توسط یکی از سهامداران ما به دلیل ارائه خدمات مشابه به عنوان خرده فروش ظرفیت اینترنت، ما مجبور شدیم این عملیات را متوقف کنیم، و ما را با زیرساخت های ارزشمند و نیاز مبرم به تجسم مجدد سودمندی آن باقی گذاشت.
در لحظات چالش، نوآوری اغلب شکوفا می شود. همانطور که داراییهایمان را بررسی کردم - سه ایستگاه فرود کابلی که 24 ساعته و 7 روز هفته با زیرساختهای برق قابل اعتماد سروصدا میکنند، ژنراتورهای آماده به کار آماده هستند، و وسوسهانگیزتر از همه، موقعیت ما در ستون فقرات اینترنت با ظرفیت بسیار کم استفاده - یک ایده شروع به متبلور شدن کرد. چه می شود اگر بتوانیم این منابع را به سمت استخراج بیت کوین سوق دهیم؟
هماهنگی کامل بود. ما همه چیزهایی را داشتیم که یک عملیات ماینینگ می توانست آرزویش را داشته باشد: برق قابل اعتماد، چندین مکان امن با سیستم های خنک کننده داخلی، دسترسی مستقیم به اتصال به اینترنت پرسرعت، و تیمی با تخصص فنی برای حفظ همه آن. به نظر می رسید که سرنوشت تمام قطعات پازلی را به دست ما داده است که می تواند نه تنها شرکت ما، بلکه به طور بالقوه آینده اقتصادی کل کشور ما را متحول کند.
اعداد در سرم رقصیدند. در سال 2018، بیت کوین بین 3200 تا 17000 دلار معامله شد. حتی با راه اندازی متوسط 100 ماینر ASIC، ما می توانستیم سالانه تقریباً 43.8 بیت کوین استخراج کنیم. در آن زمان، پس از محاسبه هزینههای برق و هزینههای استخر، این درآمد سالانه به ۲۷۳۷۹۰ دلار تبدیل میشد. امروز، با نزدیک شدن به سال 2025 با بیت کوین بیش از 96916.31 دلار، همان خروجی استخراج به طور قابل توجهی درآمد بیشتری ایجاد می کند، اما رقم دقیق به عوامل مختلفی از جمله هزینه های برق و تغییرات در دشواری شبکه بستگی دارد. و این با یک تنظیم محافظه کارانه است - ما ظرفیت خیلی بیشتر را داشتیم.
من اغلب به السالوادور و بوتان فکر میکنم، کشورهایی که قدمهای جسورانهای در مرز ارزهای دیجیتال برداشتند. تونگا، با موقعیت استراتژیک ما در اقیانوس آرام و زیرساخت های قوی، می توانست مسیر مشابهی را ایجاد کند. ما می توانستیم چراغ راه نوآوری بلاک چین در اقیانوس آرام باشیم و سرمایه گذاری و تخصص فناوری را به سواحل خود جذب کنیم. کشور جزیره ای کوچک ما می توانست خود را در خط مقدم انقلاب دارایی های دیجیتال قرار دهد.
اما واقعیت جاذبه خاص خود را دارد. در آن زمان می دانستم که ارائه چنین پیشنهادی به هیئت مدیره ما مانند پیشنهاد ساختن باندی برای بشقاب پرنده است. ماهیت محافظه کارانه حاکمیت ما، همراه با شهرت بی ثبات استخراج ارزهای دیجیتال، آن را به یک غیر شروع کننده تبدیل کرد. گاهی اوقات زود بودن از اشتباه بودن قابل تشخیص نیست.
با این حال، در حالی که من شاهد افزایش بیسابقه بیتکوین و افزایش پذیرش جریان اصلی ارزهای دیجیتال هستم، نمیتوانم از اینکه این مسیر طی نشده است، فکر کنم. زیرساختهایی که ما داشتیم - سیستمهای برق، قابلیتهای خنککننده، اتصال به اینترنت - آنها مانند کلیدی بودند که در جستجوی قفل آن بودند. ما این پتانسیل را داشتیم که پیشگام باشیم و داستان اقتصادی متفاوتی برای تونگا بنویسیم.
این تأملات در مورد پشیمانی نیست - آنها در مورد تشخیص این موضوع هستند که نوآوری اغلب ابتدا به عنوان یک رویای غیرممکن ظاهر می شود. بهعنوان رهبر، گاهی اوقات فرصتهایی را که در همپوشانی بین قابلیتهای فعلی و احتمالات آینده وجود دارد، نگاه میکنیم. این واقعیت که این فرصتها همیشه محقق نمیشوند، آنها را کمتر واقعی یا مهم نمیکند.
امروز، در حالی که ملت ها و شرکت های بزرگ را می بینم که همان ایده هایی را که زمانی برای اتاق هیئت مدیره ما خیلی رادیکال به نظر می رسید، پذیرفته اند، به من یادآوری می شود که زمان بندی همه چیز در رهبری و نوآوری است. بذرهایی که می کاریم همیشه در فصل ما رشد نمی کنند. اما شاید به اشتراک گذاشتن این داستان ممکن است دیگران را ترغیب کند تا با چشمانی تازه به منابع موجود خود بنگرند تا پتانسیل خارقالعادهای را که در حالت عادی پنهان شده است ببینند.